اطلاعات عمومی و رمان

نویسنده می پذیریم

اطلاعات عمومی و رمان

نویسنده می پذیریم

خنده

دانشجویی بدون گفتن بسم الله شروع به غذا خوردن میکنه

شیطان باهاش هم سفره میشه

یک ماه میگذره...




دانشجو بازم میخواست غذا بخوره که شیطان ظاهر میشه و میگه:

جان مادرت یا بسم الله بگو یا امشبو دیگه املت نزن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد